1403/9/11 00:25
تضمین آزادی های مشروع
دکتر حسام رحیمی
تضمین حقوق و آزادی های افراد در مقابل یکدیگر موضوع دیگر رشته های حقوق است و دولت ضامن اجرای آن است. اما در حقوق اساسی دولت خود یک طرف رابطه است و بحث از حقوق و آزادی های افراد در برابر دولت است. که آیا افراد در کنار تکالیفی که در برابر دولت دارند از حقوقی نیز بهره مند هستند؟ این حقوق بر اساس چه مبنا و چه هدفی برای افراد در برابر دولت در نظر گرفته شده است ؟ این حقوق چگونه تضمین می شود؟ حد اعمال قدرت و اختیارات حکومت تا کجاست و قانونی که از سوی دولت وضع می شود تا چه حد می تواند حقوق و آزادی فرد را محدود کند و او را به رعایت نظم و مقررات اجتماعی مکلف کند به عبارتی مجوز محدود کردن آزادی و حقوق افراد توسط دولت چیست؟
حقوق فردی و آزادی های عمومی به مجموع حقوق و آزادی هایی گفته می شود که جامعه آن را برای رشد و اعتلا فرد لازم و ضروری می شمرد و آن را تضمین می کند. در قانون اساسی این حقوق تحت عنوان حقوق ملت در برابر دولت مورد شناسایی قرار می گیرد و دولت ملزم می شود به آنها احترام بگذارد.
می توان گفت که هدف از شناسایی حقوق افراد در قانون اساسی با هر مبنایی در واقع محدود کردن دولت و حمایت از فرد در برابر قدرت است. در قرون گذشته بعد مسافت و مشکل ارتباطات و عدم پیشرفت تکنولوژی عملاً یکی از موانع توسعه قدرت و کمرنگ بودن نقش دولت در زندگی افراد بود. اما امروزه بواسط گسترش نقش دولت در جامعه رویارویی فرد با دولت بیشتر شده است و موضوع اهمیت بیشتری پیدا کرده است. از آنجا که دولت قدرت برتر را در دست دارد به راحتی می تواند به پشتوانه قدرت خود حقوق افراد را زیر پا بگذارد، باید برای تضمین حقوق افراد به طریقی از حقوق افراد در مقابل دولت دفاع کرد. شناسایی حقوق افراد در برابر دولت در قانون اساسی عمدتاً به همین هدف یعنی حمایت از فرد در برابر قدرت و محدود کردن قدرت دولت صورت می گیرد.
برخی معتقدند که شناسایی حقوق و آزادی های فردی علاوه بر هدف محدودیت هدف توجیه مقاومت در برابر قدرت را نیز دنبال می کند. به این معنا که اگر حکمرانان حقوق مردم را مورد تجاوز قرار دادند، مردم این حق را دارند که در برابر آن مقاومت کرده و شورش کرده و آن را ساقط کنند. همچنین از طریق استفاده از آزادی های نظیر آزادی مطبوعات، تظاهرات، آزادی احزاب، بتوانند تجاوزات به حقوق فردی را افشا کرده و از طریق فشار افکر عمومی دولت ها را ملزم به رعایت کنند. در واقع این آزادی ها وسیله ایی برای مقاومت در برابر دولت و در شرایط حاد مجوزی برای شورش و انقلاب است.
شناسایی حقوق و آزادی های افراد در واقع به هدف مشارکت افراد در بافت قدرت است. شناسایی این حقوق شرایط را برای حضور افراد و مشارکت در بافت قدرت فراهم می کند. هر قانونی که در این شرایط وضع می شود ناشی از اراده عموم مردم است پس مقاومت در برابر آن معنی ندارد. (نفی نظریه مقاومت).
با چه مبنا و به چه دلیلی افراد در برابر دولت از حقوقی برخور دارند؟ حقوق فردی با اتکا به چه اندیشه هایی وارد قانون اساسی شده است؟
اعتقاد به وجود حقوق فطری و طبیعی که برتر از اراده دولت است و اینکه دولت در چهارچوب حقوق فطری حق حکمرانی دارد ،دلیل و مبنایی برای بر خورداری افراد از این حقوق است. بسیاری از حقوق و آزادی های فردی ریشه در طبیعت و سرشت انسان دارد ، قابل اسقاط و واگذاری نیست و این حقوق در مقابل همه از جمله دولت قابل استناد است و باید محترم شمرده شود. حقوقی که وابسته به فطرت و طبیعت انسان است و همزاد فرد انسانی بوده و از او جداشدنی نیست کسی نمی تواند این حقوق را از انسان بگیرد. این حقوق در همه جوامع یافت می شوند و محدود به زمان و مکان نیستند. حقوقی که وجود دارند و عقل انسان تنها آنها را کشف می شوند. به خلاف حقوق موضوعه که توسط انسان ها وضع می شود و وجودشان وابسته به زمان و مکان و شرایط خاص است. از آنجا که این حقوق اصالت دارند باید در وضع قانون و اجرا توسط فرمانرویان نصب العین قرار بگیرند. حقوقی که انسان به دلیل انسان بودن دارد قابل اسقاط و واگذاری نیست دولت ها حق ندارند این حقوق را از انسان سلب کنند . احترام به حقوق فطری و اینکه قواعدی برتر از اراده فرمانروابان وجود دارد و حقوق وضع شده توسط طبقه حاکم باید از این قواعد برتر و طبیعی پیروی کند در واقع مانعی برای خودکامگی فرمانروایان و تجاوز آنها به حقوق است و قیام مردم در برابر بی عدالتی را موجه می سازد. باید توجه داشت که اولاً : این حقوق به دلیل نامشخص بودن و مبهم بودن ممکن است توسط طبقه فرمانروایان نادیده گرفته شود و ثانیا از نظر برخی حقوق تنها به مجموع قواعدی اطلاق می شود که از طرف دولت وضع و اجرای آن تضمین می شود.
ثانیاً : از منظر آنان اگر حقوق فطری در قالب حقوق موضوعه در نیاید اعتبار ندارد؛ به این دلایل حقوق فطری در قوانین اساسی نوشته مورد شناسایی قرار می گیرند تا فرمانروایان در حوزه قانونگذاری و اجرا مکلف به رعایت آنها باشند و به دلیل ابهام یا عدم اعتبارحقوقی آن را نقض نکنند. حق حیات، جق امنیت،آزادی، برابری ، حق مالکیت، اصل برائت ،لزوم جبران خسارت، نمونه هایی از حقوق فطری هستند.
یکی دیگر از مبانی فکری حقوق و آزادی های فردی، اصل برتری فرد بر جامعه (فرد گرایی و اصالت فرد) است. بر این اساس فرد انسانی در جامعه فی نفسه دارای ارزش است و به باور بعضی غایت است یعنی تشکیل جامعه و دولت به هدف بهبود زندگی فردی و شکوفایی انسان است پس شرایط لازم برای رشد فردی باید فراهم شود و حقوق .وآزادی افراد که لازمه رشد اوست در این راستا باید در قانون اساسی مورد شناسایی قرار گرفته و محترم شمرده شود. نه اینکه با تشکیل جامعه و قرار گرفتن دولت در رآس آن فرد به فراموشی سپرده شده و اراده و اختیار و حقوق دولت به عنوان نماینده جامعه جای اختیار و اراده وحقوق فرد بگیرد و همه چیز فرد فدای جامعه شود.