1403/8/30 08:29
کتابخانه عمومی سن آنتونیو با معماری پسانوگرا
پسامدرنیسم، پسانوگرایی یا پُستمدرنیسم (همچنین: پساتجدد، مابعد تجدد) (به انگلیسی: postmodernism) به سیر تحولات گستردهای در نگرش انتقادی، فلسفه، معماری، هنر، ادبیات و فرهنگ میگویند که از بطن نوگرایی (مدرنیسم) و در واکنش به آن، یا بهعنوان جانشین آن پدید آمد. پستمدرنیسم مفهومی تاریخی - جامعهشناختی است که به دوران تاریخیِ بعد از مدرنیسم اطلاق میشود.
عاریف دیگر
بعضی به عبارت ساده آن را اینگونه تعریف کردهاند: «چرخش از سلطنت خفقانآور روایتهای کبیر به خودمختاری پرتفرقهٔ خردهروایتها»
پسامدرنیسم، مدرنیتهای دیگر است که به مدرنیته با نگاهی نو و دیگر نظر میافکند. پسامدرنیسم سنت نفیکننده و انتقادی مدرنیته را در مورد خود مدرنیته به کار میگیرد.
خلاصه
پیشوند «پسا» در پسامدرنیسم الزاماً اشاره به تأخُر زمانی ندارد. پساتجدد در اصل در واکنش به نوگرایی و تحت تأثیر هوشیاری عمومی پس از جنگ جهانی دوم به وجود آمد. پسانوگرایی به مکتب فرهنگی، فلسفی، فکری و هنری اشاره دارد که فاقد سلسله مراتب مرکزی یا اصول ساختاریافتهٔ مشخص و در برگیرندهٔ پیچیدگی مفرط، تناقض، ایهام، تنوع و عدم انسجام درونی است.[۵] این اصطلاح، اولین بار در سال ۱۹۴۹، برای ابراز ناخرسندی در قبال معماری نوگرا به کار برده شد و منجر به ایجاد نهضت معماری پسانوگرا شد. پستمدرنیته در یک تغییر کلی از تولید به مصرف به عنوان مجموعه مرکزی فرایندهای اجتماعی و اقتصادی ساخت اجتماعی مداخله میکند. به این معنا، مفهوم پستمدرنیته تا حدی مشابه جامعهٔ فراصنعتی است؛ این مفهوم اظهار میدارد که جوامع صنعتی شاهد تغییر جهت از ساخت صنعتی به صنایع خدماتی با تأکید بر تکنولوژی اطلاعات هستند. بعضی از نظریه پردازان مفهوم پستمدرنیته را برای اشاره به موقعیت نهادی مورد استفاده قرار نمیدهند بلکه به منظور ارجاع به موقعیت دانش به کار میبرند؛ بنابراین بومن عنوان کردهاست که پیامدهای پستمدرنیته آنها چیزهایی است که ذهن مدرن بر خودش از دور و بواسطهٔ درک انگیزش تغییر بازتاب میکند. عدم قطعیت، دو سو گرایی و ابهام پستمدرنیته امکان به چنگ آوردن سرنوشت به منظور خلق آیندهمان را فراهم میآورد. اگرچه هیچیک از اینها تضمین یا مبنای عامی برای این پروژه نیستند، بلکه تنها به عنوان احتمالی درون موقعیت پستمدرنیته ظاهر گشتهاند. اندیشهٔ پستمدرنیته خواستار ان است که مدرنیته در پی برآوردن وعدههای خود باشد ولو اینکه عقلانیت در آن تحریف شدهاست. برای لیوتار نیز وضعیت پستمدرنیته فهم موقعیت دانش در جامعهٔ بسیار پیشرفته است. او «شکاکی دربارهٔ فرا روایتها» را عنوان میکند و تفاوتها و فهمهای واقع شده درون دانشهای خاص محلی را تجلیل میکند.
The Longaberger Companyیک کارخانه در اوهایوپسانوگرایی
مفهومی است که تعریف آن بین تحصیلکردهها، روشنفکران، و مورخان به دلیل دلالت ضمنی آن به اینکه که دوران نوگرایی بهسر رسیدهاست، بسیار مشکل و بحثانگیز است. با این حال، اکثر این افراد بر سر این مسئله که از اواخر قرن بیستم مفهوم «پسانوگرایی» یا «پستمدرنیسم» در مقولاتی مانند فلسفه، هنر، تئوری نقد، ادبیات، معماری، تفسیر تاریخ، و فرهنگ تأثیر داشته توافق نظر دارند. این مفهوم تعریفی ساده دارد که بهطور کلی شامل عوامل زیر میگردد:
تردید ادامهدار نسبت به ایدهها و اعتقادات عصر مدرن خصوصاً اعتقادات ماتریالیسم، استدلال، یقین و هویت شخصی، و بهطور کلی شرح والا («به مفهوم ضد روشنفکری مراجعه کنید»)
این اعتقاد که عواملی از قبیل تمایلات فرهنگی، افسانه، استعاره و مفاهیم سیاسی شکل دهنده کلیه ارتباطات میباشند («بخش نسبیت گرایی مراجعه کنید»)
ادعای آن که مفهوم و تجربه مصنوعات فردی انسان و نه ساختهی هدف یک نویسنده یا داستان سرا میباشند («به مفهوم اگزستانسیالیسم یا اصالت وجود مراجعه کنید»)
شعر طنز، هجو، خودارجاعی ، و بذله گویی
قبولی جامعهای تحت سلطه رسانههای جمعی که در آن هیچ نوع اصالتی دیده نشده و فقط رونوشتی از وقایع گذشتهاست.
مفهوم جهانیسازی از لحاظ فرهنگی یک نوع جمعگرا بوده که عمیقاً جوامع جهانی فاقد هر نوع مرکز قدرت غالب سیاسی، ارتباطات، یا محصولات ذهنی را به هم اتصال میدهد. در عوض، جهان نیز به سمت تمرکز زدایی در تمام شئونات و مراحل جهانی در حرکت است.
توجه داشته باشید که پستمدرنیسم و پستمدرنیته، واژهای جداگانه و مبین اوضاع اجتماعی یا فرهنگی عصر پسانوگرایی یا پستمدرنیسم است.