1403/9/8 05:13
شیطانپرستی (به انگلیسی: Satanism) گروهی از باورهای ایدئولوژیک یا فلسفی است که هواداران آن، شیطان را یک طرح و الگوی اصلی و پیش از جهان هستی میپندارند. آنها شیطان را موجودی زنده و با چند وجه از طبیعت انسان مشترک میدانند. شیطانپرستی را در گروه «راه چپ» و مخالف با «راه راست»، طبقهبندی میکنند. دست چپیها به غنیسازی درونی خود در جریان کارهای خودشان معتقدند و نیز بر این باورند که در نهایت باید تنها به خود، جواب پس دهند؛ در حالی که دست راستیها غنیسازی درونی خود را از راه وقف کردن و بندگی خود در برابر قدرتی بزرگتر، به دست میآورند و باورشان این است که باید در برابر آن قدرت بزرگتر، پاسخگو باشند.
پیروان شیطانگرایی لاویایی در واقع خدایی از جنس شیطان یا خدایی دیگر را برای خود قائل نیستند. آنها حتی خود را پیرو تعالیم شیطان نیز نمیدانند. اما این جنبه اعتقادی آنها بهطور مکرر به اشتباه نادیده گرفته میشود و عموماً آنها را افرادی میشناسند که شیطان را به عنوان خدا پرستش میکنند.
پندارهای از شیطان، اثر گوستاو دوره در کتاب بهشت گمشده، نوشته جان میلتون
شیطانپرستی به جای اطاعت از قوانین خدایی یا قوانین فرستاده شده، عموماً بر پیشرفت فیزیکی خود با کمک الگوها و قوانین طبیعی تمرکز دارد. به همین دلیل بسیاری از شیطانپرستان معاصر از باورها و گرایشهای ادیان گذشته اجتناب میکنند و بیشتر گرایشهای خودپرستانه دارندبه گونهای که خود را در مرکز هستی و قوانین طبیعی میبینند و بیشتر شبیه به مکاتبی چون مادهگرایی یا خودمحوری و جادومحوری هستند. به هر حال بعضی شیطانپرستان بهطور داوطلبانه بعضی از قوانین اخلاقی را انتخاب میکنند.
شیوه عملکرد شیطانپرستان گاهی شبیه به یک جریان وارونه سازی است که در آن برخی از کدهای اخلاقی رایج در جامعه، به شکل عمد دستخوش تغییر واقع میشوند. آنها این شیوه را «شوک فرهنگی» مینامند و این عملکرد را بر اساس «نسبی گرایی اخلاقی» تفسیر میکنند.
شیطانپرستان به دو گروه اصلی شیطانپرستان فلسفی و شیطانپرستان نظری تقسیمبندی میشوند
تاریخچه
مفهوم شیطان در طول قرنها مورد مکاشفه قرار گرفتهاست. شاید بتوان تاریخچه شیطانپرستی را به قرون اولیه پیدایش آدمی نسبت داد.
موضوعی که امروزه دربارهٔ شیطانپرستی قدیمی وجود دارد و در برخی کتابها دیده میشود به این مطلب برمیگردد که اصولاً شیطان را کلیسا به وجود آورد تا تمام بدیها و پلیدیها را به آن نسبت دهد تا هم به نوعی خدمتی به بشریت کرده باشد که گناهانشان را از خود دور کنند و هم جادوگران را نیز که در قرون وسطا تحت عنوان جادوگران سیاه از قدرت زیادی برخوردار بودند، به عنوان پیروان شیطان معرفی کند. یعنی که هم گناهان را دفع کند و هم قدرت جادوگران را کم کند.