1403/11/5 09:57
● عدم کشف جسد در اتهام قتل
تاریخ رای نهایی: 1393/08/07 شماره رای نهایی: 9309970908400481
خلاصه جریان پرونده
در خصوص اتهام آقای ح. موضوع شکایت آقای م. ولیدم مرحومه م. دایر بر قتل عمدی و سرقت طلاجات مقتوله شامل شش عدد النگو و کیف دستی زنانه حاوی دو عدد کارت عابر بانک، تسبیح و نشان و نود و پنج هزار تومان وجه نقد و موبایل مقرون آزار و اذیت و آدمربایی؛ با این شرح که آقای م. طی شکوائیه اعلام میکند که در تاریخ 24/06/90 دخترش م. مفقود گردیده مدعی است که دخترش صبح ساعت 5/5 تاریخ مذکور برای رفتن به محل کارش شرکت ... از منزل خارج شده و تاکنون مراجعت ننموده است. آقای ح. متهم میگوید: من خانم را از چهارراه پایین به مقصد ... سوار کردم تا آنجا با من صحبت کرد من گفتم متأهل هستم گفت عیب ندارد من کار و خانه دارم شما فقط اسمت رویم باشد چند روز به من زنگ میزد در آخر گفتم من متأهلم به من زنگ نزن که تمام شد. در تحقیقات بعد پس از تکرار اظهارات قبلی میگوید: با هم قرار گذاشتیم که همدیگر را ببینیم سر قرار آمدیم سوار ماشین شدیم در شهر دور میزدیم گفت توی شهر بستگان میبینند برویم خارج شهر که رفتیم خارج شهر آن طرف شهر کمی سد را تماشا کردیم من داشتم کنار ماشینم را میشستم خانم م. هم کنار سد بود بعد از چند دقیقه صدایی شنیدم نگاه کردم دیدم که ایشان داخل آب فرو رفته من فریاد زدم و رفتم به طرف ایشان تا من برسم غرق شد و من هم چون شنا بلد نبودم پیش نرفتم (متهم در حال شنا کردن بوده است). بعد برگشتم از ترس به هیچ کس نگفتم. آشنایی من با خانم م. 4-5 روز قبل از حادثه بود. آن جا هیچکس نبود فقط ما بودیم. مسئول اکیپ غواصی در پاسخ به استعلام بازپرس اعلام نموده است: در جستجو با شگردهای مختلف جنازه یافت نشد و به احتمال نادر امکان غرقشدگی در محل فوق وجود دارد. در آخر هم نتیجه گرفتند که در محل فوق امکان وجود جنازه کمتر از 10% میباشد. همسر متهم به نام خانم ز. میگوید: شوهرم (متهم) حدود یک ماه است که به شدت مضطرب است این مطلب نه تنها من میگویم بلکه کارگران شرکت هم میگویند (ص60). آقای م.ر. میگوید: چون قبلاً همسایه آقای س. بودم آنها را میشناسم در تاریخ 24/04/90 صبح زود ساعت 25/5 به محل کارم میرفتم دیدم سر کوچه آقای س. یک پیکان با دو نفر سرنشین ایستاده است همان لحظه به طرف منزل آقای س. نگاه کردم دیدم م. چادر مشکی و کیف کوچک در دست داشت سوار ماشین شدند و رفتند من سوار شدن و رفتن آنها را دیدم. متهم در تاریخ 04/08/90 مجدداً اظهارات خود را تکرار مینماید و میگوید: دیدم که غرق شد (ص 63). در 15/08/90 در جلسهای که م.ر. و متهم حضور دارند م.ر. متهم را شناسایی میکند و میگوید این همان شخص است که صبح روز 24/06/90 در کوچه آقای س. بوده. بالاخره متهم در تاریخ 10/09/90 اظهار داشته که: پس از اصرار خانم که برویم خارج شهر کنار سد همان جایی که به مأمورین نشان دادم در آنجا مدتی با م. صحبت کردیم در آخر گفتم چرا با احساسات من بازی میکنی حرفمان شد من کنترل از دستم خارج شد کنار آب بودیم رفتم عقب و از پشت آمدم هول دادم محکم افتاد داخل آب من آنجا دیگر نایستادم ماشین سوار شدم رفتم زنجان سر کار هم هیچ حرفی نزدم (ص 133). در صفحه 134 هم میگوید: خانم گفت من پشیمانم حرفم را پس میگیرم گفتم حال که چند روز است با هم صحبت کردیم دیگر دست خودم نبود ایشان از پشت هل دادم. این بلا به سرم آمد من کنترل از دستم خارج شد ایشان را انداختم داخل آب چون چند روز با احساسات من بازی کرده بود (ص 134). وسایل مسروقه را هم مدعی است که در کنار جاده انداختم و به وجود وسایل مورد ادعای شاکی اقرار دارد (ص 135). مجدداً در صفحه 141 متهم همین مطالب را اقرار مینماید و میگوید: عصبانی شدم ایشان را به طرف آب پرت کردم موبایلش را به طرف سد پرت کردم کیف و بقیه وسایل را تکه تکه کردم در جاده تبریز ریختم من از پشت ایشان را به آب پرت کرده، در همان لحظه که نفهمیدم چکار کردم. متهم در تاریخ 18/09/90 به فروش 6 عدد النگوی طلای مقتوله اقرار مینماید و میگوید دو ماه قبل به تهران رفتم و در ... به یک طلافروشی به مبلغ 000/180 تومان فروختم. اول طلاهای م. را گرفتم بعد به آب پرتش کردم همه چیز را به سروان ر. گفتهام، جنازه باید داخل سد باشد (ص152- 27). متهم پس از آنکه از زندان نامه میفرستد و در آن نامه خود را بیگناه و اقاریرش را مبتنی بر ایراد فشار از سوی مأمورین آگاهی بیان مینماید، پس از این نامه متهم مجدداً در تاریخ 07/10/90 اقرار میکند و میگوید: من از دست ایشان (م.) ناراحت شدم و نمیدانم بدبختی مرا گرفت ایشان را به طرف آب پرتاب کردم (ص 229). من غیر از سدّ جای دیگر نرفتهام. در صفحه 231 میگوید: من طلاهای ایشان را گرفتم از دستش درآوردم چون مرا عصبانی کرده بود از دستش درآوردم. در صفحه 342 متهم میگوید: موبایل مرحومه را خودم برداشتم سیم کارت آن را سوزاندم ولی گوشی آن الآن در دست آقای ک. است. طلاها را در شهر ... تهران فروختم یکی را به چهارصد هزار تومان فروختم بعد پنج تای دیگر را هم به مبلغ 000/180 تومان فروختم. از اول قصد از بین بردن خانم را نداشتم چون النگوهایش را دیده بودم گفتم اینها را بگیرم او شکایت میکند مرا دستگیر میکنند به خاطر آن ایشان را داخل آب انداختم و طلاها را بردم فروختم پول ماشین را دادم (ص 345). میگوید جای خلوتی را برای ملاقات انتخاب کردیم و رفتیم آنجا من وسوسه طلاهایش شدم این کار را کردم و ایشان را داخل آب پرتاب کردم برگشتم سر کارم. متهم در صفحه 347 به مواردی از بانوان که با آنها دوست شده و طلاهای آنها را گرفته اشاره میکند. در صفحات 368- 367 میگوید: طلاها را به زور از دستش درآوردم. متهم مجدداً با ارسال نامه از زندان میگوید: من با م. فقط ارتباط تلفنی داشتم (ص388). متهم در صفحه 478 منکر اتهامات قتل و سرقت طلاهای م. میشود. من در دستهای وی طلا و جواهرات ندیدهام. در تاریخ 13/10/92 دادگاه با حضور نماینده دادستان و آقای م. ولیدم و متهم ح. در معیت وکیل خود تشکیل میشود. ابتدا شاکی شکایت خود را تکرار مینماید و میگوید: دخترم سوار ماشین کرده و برده کشته و طلاهایش ربوده و فروخته است یا مرده یا زنده دخترم را تحویل دهد. سپس متهم در پاسخ به اتهام قتل عمدی مرحومه م. و سرقت طلاهای وی میگوید: هر چه در آگاهی گفتهام تحت فشار بوده است طلاها را سرقت نکردم کیف داخل ماشین افتاده برداشتم طلاها را در آوردم کیف را بیرون انداختم من به سدّ نرفتهام. سپس وکیل وی به شرح صفحه 571 به دفاع میپردازد، اظهار داشته که: چون جنازه از خانم پیدا نشده احتمال زنده بودنش میرود سپس همان ادعای موکل خود را تکرار مینماید. متهم در آخر جلسه هم منکر اتهام قتل میگردد. میگوید: من آدمکش نیستم نمیتوانم آدم بکشم. دادگاه در نظریههای قضایی خود با توجه به تردید در کشته شدن مفقوده اظهار نمودهاند که پرونده با وضع موجود قابل اظهار نظر ماهوی نمیباشد. و در تاریخ 19/01/92 مجدداً دادگاه تشکیل شده و خانم ت. به همراه پدرش که پدر مقتول نیز میباشد و نماینده دادستان حضور دارند. خانم ت. میگوید: یک روز قبل از مفقود شدنش منزل ما آمد گفت آبجی یک نفر بنا است دنبالم بیاید به شرکت ببرد و خواستگارم میباشد که من جواب رد دادم و گفت برای اینکه جوابش را ندهم گوشیم را خاموش کردهام در همان وقت گوشیش را روشن کرد که فوری زنگ خورد از صحبت خواهرم که گفت من با شما جور در نمیآیم فهمیدم همان مرد است پس از آنکه صحبتشان تمام شد خواهرم گفت همان مرد بود که دست بردار نیست میگوید از حجابت خوشم آمده خواهرم رفت به خانه پدرم من هم بعد رفتم آنجا شام بودیم خواهرم گفت فردا خواستگاری به نام ب. دارم میآید من میروم سر کار و زودتر میآیم که آن روز خواهرم نیامد به پدرم گفتم م. نیامده خواستگار زنگ زد ما آماده هستیم که بیاییم مادرم یا خواهرم جواب داده بودند که م. هنوز نیامده است به شرکت زنگ زدیم شرکت گفته م. امروز اصلاً نیامده است تا اینکه خواهرم صبح سوار ماشین متهم شده و رفتهاند سد و در آنجا غرق کرده است. نمیدانم ب. چه کسی است؟ خواهرم غیر از ب. و متهم خواستگار دیگری نداشت. سپس آقای م. میگوید: غرضم از زنده یا مرده بودن دخترم این است که حال که قاتل پیدا شده زنده یا مرده بودن دخترم را خبر دهد یا تحویل نماید. در زندان که با متهم ملاقات کردم گفتم مرا از سرگردانی نجات بده رضایت میدهم. نماینده دادستان درخواست اقدام قانونی میکند. دادگاه در تاریخ 24/01/93 دادگاه مجدداً تشکیل میشود. ف. خواهر بزرگ م. اظهارات قبلی خود را تکرار مینماید. مطلب جدیدی علاوه بر اظهارات قبلی ندارد. ب. خواستگار م. هم در اظهارات خود اظهار بییاطلاعی از سرنوشت م. مینماید و میگوید م. به من گفت نوه دایی مادرم هم خواستگار من است وضعش خوب است ولی چون زن دارد من نمیخواهم با او ازدواج کنم به نظر من چون نمیخواهند به من بدهند میگویند گم شده است!! به من نگفت خواستگار دیگر دارد یا خیر؟ مادر م. میگوید: م. گفت برای اینکه بهروز زودتر به خواستگاریم بیاید من به او میگویم که پسر دایی مادرم خواستگارم هست و از طرف خانواده در فشارم. من گفتم اگر دوست ندارد به خواستگاریت بیاید مجبورش نکن من اصلاً پسر دایی ندارم. در تاریخ 12/03/93 دادگاه با حضور نماینده دادستان و والدین م. و متهم تشکیل شده است. نماینده دادستان مجازات قانونی متهم را مطالبه میکند، سپس اولیاء م. شکایت را مطرح و اظهارات خود را تکرار مینمایند و درخواست قصاص متهم را دارند (ص608). سپس به متهم اتهام قتل عمدی مرحومه م. و آدمربایی و سرقت طلاجات وی تفهیم میشود و میگوید: اتهامات انتسابی را قبول ندارم دلایل علیه من بر اثر تحت فشار بودن اقامه شده است طلاهایی که من فروختهام از مسافر جا مانده بود. سپس وکیل وی به شرح صفحه 609 از متهم دفاع میکند و میگوید: احتمال زنده بودن مفقود وجود دارد. پدر متهم گفت زنده یا مرده بودن دخترم را تحویل دهید معلوم میشود و به مردن وی شک دارد. اقاریر موکل بر اثر فشار بوده که سه روز بستری میشود. کلیه موارد قید شده در کیفرخواست دلیل قتل نمیباشد و بلکه اماره بوده که از موارد لوث میباشد. درخواست صدور حکم به استناد ماده 315 قانون مجازات اسلامی را مینماید. دادگاه از متهم و وکیل وی آخرین دفاع را اخذ مینماید، متهم میگوید: دفاعیاتم به شرح فوق میباشد از طلاهای خانم م. اطلاعی ندارم. وکیل وی هم میگوید: مورد از موار لوث است. دادگاه ختم جلسه را اعلام و مبادرت به انشاء رأی مینماید و با استدلالی که میکند و موضوع قتل را از مصادیق ماده 513 قانون مجازات اسلامی دانسته متهم را از لحاظ آدمربایی به پانزده سال حبس و از بابت سرقت توأم با آزار به چهار سال حبس و 74 ضربه شلاق با احتساب ایام بازداشت قبلی و اعمال ماده 134 قانون مجازات اسلامی 1392 محکوم میکند و در مورد اتهام قتل عمدی متهم را به پرداخت دیه کامل زن مسلمان به اولیایدم با قید اینکه اگر بعداً معلوم شود مفقوده زنده است و یا قاتل شناسایی شود که غیر از متهم بوده دیه مسترد میگردد و چنانچه ثابت شود متهم مفقوده را عمداً کشته قصاص ثابت است. محکوم مینماید این رأی مورد اعتراض آقای ... به وکالت از متهم ح. واقع جهت رسیدگی به دیوانعالیکشور ارسال به این شعبه ارجاع میشود. این شعبه پس از بررسی به شرح آتی رأی صادر مینماید.
نظر به محتویات پرونده و کیفیات منعکس در آن در خصوص تجدیدنظرخواهی آقای ... به وکالت تعیینی از آقای ح. از رأی مذکور اولاً پیدا نشدن جسد مقتول دلیل بر این نیست که به قتل نرسیده در صورتی که دلایل بر قتل در پرونده موجود باشد مثل مانحنفیه که متهم تا قبل از ورود وکیل به پرونده با صراحت به قتل اقرار و اعتراف میکند که قرائن و شواهدی است بر توجه اتهام به متهم؛ ثانیاً- اگر دادگاه محترم آدمربایی و سرقت را احراز نموده که این دو اتهام مقدمه قتل میباشند چرا نباید اتهام قتل احراز شود؛ ثالثاً مورد از مصادیق ماده 513 قانون مجازات اسلامی نمیباشد زیرا متهم مفقوده را شبانه دعوت نکرده که مشمول مفاد مقرر در ماده مذکور باشد؛ رابعاً اولیایدم مطالبه دیه نکردهاند و تا مطالبه دیه از سوی اولیایدم نشود دادگاه حق صدور حکم به پرداخت دیه را ندارد بلکه باید قرار توقف دعوی صادر کند. علیهذا رأی تجدیدنظرخواسته دارای ایراد و اشکال میباشد و به استناد بند ب ماده 265 قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری رأی معترضعنه نقض، جهت رسیدگی به دادگاه همعرض دادگاه صادرکننده رأی ارجاع میگردد.
رئیس شعبه بیست و چهارم دیوانعالیکشور ـ مستشار